سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلوتگاهی برای شعرها، ترانه ها و داستان هایم ! می نویسم و گاه گاه تقسیمش می کنم با دیگران..

به گمانم اوحساب بلد نیست

چون نمی داند (چندتا) دوستش دارم...

به گمانم او شیمی نمی داند

چون( کیمیای) این اشک های (آمیخته ) با عشق گیجش نمی کند...

به گمانم او از فیزیک هم سررشته ندارد

چون مبهوت (شتاب) این اشتیاق نمی شود...

خدای من....

شک دارم حتی خواندن و نوشتن هم بلد باشد!!

چون هر چه می نویسم نه می خواند

و هر چه انتظار می کشم..نه می نویسد..

باید دستش را بگیرم

و (الف) (باء) را

از همین امروز یادش بدهم...!!!


+تاریخ جمعه 90/11/14ساعت 2:30 عصر نویسنده پروانه سراوانی | نظر